طراحی سیستم برای حل مسئله | آموزش مهارت حل مسئله به روش سیستمی
طراحی سیستم برای حل مسئله در واقع نمایانگر نگاه ما به چگونگیِ حل مسائله. برای حل مسئله ما نگاه سیستمی داریم که در طول مقاله به درکی از نگاه سیستمی خواهید رسید. حل مسئله از مهارتهایی هست که میتونه بر کیفیت زندگی شخصی و کسب و کار شما تأثیر بسیار مثبتی بذاره!
بنابراین این مقاله با راهکارهایی که ارائه میده، به کسب مهارت شما در حل مسئله کمک شایانی خواهد کرد.
مسئله چیست؟
قبل از پرداختن به حل مسئله، ابتدا لازمه بدونیم مسئله چیه؟
یان رابرتسون مسئله رو در کتاب حل مسئله به این شکل تعریف میکنه:
وقتی وضعیت فعلی (Current State) خود را میشناسید و نیز میدانید که وضعیت مطلوب و هدف شما (Goal State) چیست؛ اما نمیدانید که با طی کردن چه مسیری میتوانید از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب برسید، عملاً با یک مسئله مواجه هستید.
حالا به این داستان توجه کنید تا مسئله و مهارت حل اون براتون سادهتر بشه!
داستان اسب و چاه
یک شب کشاورزی با اسبش داشت مسیری رو میرفت که ناگهان توی چاهی افتادن؛ با شنیدن داد و فریاد کشاورز اهالی روستا به سراغشون میان و اونو با طناب از چاه بیرون میارن ولی هرکاری میکنن، نمیتونن اسب رو بیرون بیارن!
کشاورز از شنیدن نالههای اسبش خیلی ناراحت میشه و میگه من تحمل شنیدن نالههای اسبم رو ندارم. بالاخره فکری به ذهنش رسید. او پیش خودش فکر کرد که نمیتونه اسب رو از چاه بیرون بیاره، اسب هم که خیلی پیر شده و چاه هم در هر صورت باید پر بشه. پس همه با هم با بیل تو چاه سنگ و گل ریختن تا اسب زودتر راحت بشه!
اسب ابتدا کمی ناله کرد، اما پس از مدتی ساکت شد. اونا باز هم روی او گل ریختن.
کشاورز نگاهی به داخل چاه انداخت و ناگهان صحنهای دید که انو به شدت متحیر کرد. با هر تکه گل که روی سر اسب ریخته میشد، اسب تکانی به خودش میداد، گل رو پایین میریخت و یک قدم بالا میومد. اینقدر گل ریختن تا اسب به لبه چاه رسید و بیرون اومد!
گام اول طراحی سیستم برای حل مسئله: تعریف دقیق مسئله
طبق داستان بالا گام اول طراحی سیستم برای حل مسئله تعریف دقیق مسئله پیش رو است. به عبارتی دیگه اول باید به مشکلات پیش رومون به عنوان مسئله نگاه کنیم و بعد اون مسئله رو دقیق تعریف کنیم. خیلی از مسئلهها صرفا به این دلیل حل نمیشن که صورت اونا به درستی تعریف نشده.
به این مسئله توجه کنید:
«نیرویی که بتونم به آن اعتماد کنم ندارم»
بسیاری از کسب و کارها فقط به این دلیل که نمیتونن نیرو استخدام کنن، به جای اینکه صاحب کسب و کاری باشن، یک شغل دارن!
صاحب یک مغازه رو در نظر بگیرین که 40 ساله خودش هر روز صبح در مغازه رو باز میکنه، آب و جارو میکنه؛ به این دلیل که اعتماد به نیرویی نداره که بخواد استخدام کنه!
او حتی یک بار به حل مسئله فکر نکرده که «چطوری میتونم نیرویی قابل اعتماد استخدام کنم؟» افکار او اینه که هیچ کس مثل خودش، از کسب و کارش مراقبت نمیکنه. تفاوت یک بیزینس موفق و یک بیزینس معمولی از همین جا شکل میگیره.
پیدا کردن اصل مسئله
یکی از مشکلاتی که در کسب و کارم داشتم این بود که چون غالب خریدهای ما نقدی بود، در مسافرت ها به دنبال بانک سپه باید میگشتم تا با چک به حساب تأمین کننده پول واریز کنم. امکان گذاشتن چک سفید امضا هم در محیط کار نبود، چون کار خطرناکی بود نه به این دلیل که نیروها قابل اعتماد نباشن بلکه احتمال دزد اومدن رو میدادم.
خب تو مسافرت اغلب پیش میومد که وقت ما برای پیدا کردن بانک و انجام کار بانکی تلف میشد. ذهن من مدام به این مسائل فکر میکرد:
- چطوری واریزی انجام بدم بدون چک؟
- چطوری واریزی انجام بدم بدون حضور خودم؟
از خودم پرسیدم بقیهی مدیران با این مسئله چیکار میکنن؟ مدیرانی که میرن خارج از کشور چه راهکاری برای این مسئله دارن؟
راهکار این مشکل و حل این مسئله اینترنت بانک بود. شاید برای شما بدیهی و خنده دار باشه ولی من دو سال پیش، 200 ساعت وقت گذاشتم تا این مسئله رو حل کنم! و الان همکاران من با چند تا کلیلک میتونن پول رو واریز کنن.
گام دوم طراحی سیستم برای حل مسئله: تبدیل چرا به چطوری
گام دوم اینه که «چرا رو به چطوری تبدیل کنید». به این چراها توجه کنید:
- چرا نیروی خوب گیر نمیاد؟
- چرا نیروها کم کاری میکنن؟
- چرا نیروها دزدی میکنن؟
این چراها مشکل شما رو به مسئله تبدیل نمیکنه که بتونید به حل اون فکر کنید. به جای «چرا» بگویید:
- چطوری یک نیروی قابل اعتماد و با صداقت داشته باشم؟
- چطوری یک نیروی یادگیرنده داشته باشم؟
- چطوری یک نیروی مناسب و خوب داشته باشم؟
مدام گلایه دارین که:
- دلار رفت بالا، مردم پول ندارن!
- تورم زیاد شد، مردم پول ندارن!
- شب عیده مردم همه پولاشونو خرید کردن دیگه فروردین ماه پول ندارن!
در صورتی که باید نگاهی مسئله گونه داشته باشید:
- چطوری در شرایطی که نقدینگی مردم کمه من مشتریان بیشتری داشته باشم؟
- چطوری با تورم موجود من پول بیشتری دربیارم؟
گام سوم طراحی سیستم برای حل مسئله: مکتوب کردن صورت درست مسئله
مسئلهی ریاضی
زهرا برای خرید کادوی تولد دوستش به 300 هزارتومن پول احتیاج داره. موجودی کارت زهرا 400 هزارتومن بوده که برادرش بدون اجازهی زهرا 250 هزار تومن از کارت زهرا خرید کرده و در حال حاضر نمیتونه پول زهرا رو پس بده. زهرا برای خرید کادو به چه مقدار پول احتیاج داره؟
جواب این مسئله خیلی ساده ست. ولی عموم مردم به جای این که مسئله رو حل کنن و جواب بدن؛ به این فکر میکنن که چه برادر بدی داشت، الان زهرا پول از کجا بیاره؟
در حل مسئله اصلا مهم نیست که به این نتیجه برسیم که برادر زهرا چقدر بد بوده بلکه معلم ریاضی از ما میخواد این مسئله رو حل کنیم و به جواب 150 هزار تومن برسیم.
گام سوم طراحی سیستم برای حل مسئله اینه که صورت درست مسئله رو مکتوب کنید.
ما به عنوان صاحب یک کسب و کار، جامعه شناس نیستیم که اگر دلار گرون شد بگیم چه اتفاقی تو مملکت میفته! ما سیاست مدار نیستیم که بتونیم این مسئله رو مدیریت کنیم.
ما بنیاد خیریه نیستیم که بگیم «چه اشکالی داره حالا این نیروی بد رو استخدام میکنم چون نیاز به کار داره» مسلما با این روش بیزینس شما ورشکست میشه.
باید به این امر توجه داشته باشین که شرایط بیرونی دست شما نیست! مگه گرون شدن یا ارزون شدن دلار دست شماست؟
شما به یه عنوان یک بیزینس من باید بدونید که:
- هدفتون چیه؟
- چه ارزشی باید خلق کنید؟
- چه چیزی رو باید در این کسب و کار به دست بیارید؟
پس در هنگام تورم یا افزایش دلار به عنوان یک بیزینس من باید بگید: «کار درست من در این شرایط چیه؟»
- چطوری با دلار 30 هزار تومنی بیزینسم رو سرپا نگه دارم؟
- چطوری با افزایش دلار خدمات با کیفیت و با ارزش به مشتریانم بدم؟
شاید 50 درصد از مردم دیگه نتونن از شما خرید کنن و از سبد شما خارج بشن، در این شرایط باید 50 درصد دهک بالا رو به سبد خودتون اضافه کنید.
گام چهارم طراحی سیستم برای حل مسئله: حل مسئله
گام چهارم حل مسئله ست.
برای حل مسئله ابتدا ببینین منابع آشکار و پنهانتون چیه؟ و بعد موانع و محدودیتهاتون رو شناسایی کنید.
مسئله سادهی گرگ و علوفه و بره رو احتمالا شنیدین! فرض کنین در یه مسابقه به شما یه قایق دادن و در یه طرف رودخونهی پر آبی هستین و قراره با اون قایق یه گرگ، یه بره و یه بستهی علوفه رو به طرف دیگهی رودخونه ببرید. البته باید مواظب باشین که گرگ، بره رو و بره علوفه رو نخوره و از طرفی در هر حرکت در عرض رودخونه، فقط یکی از اونا رو میتونید با خودتون ببرید.
در جدول زیر منابع آشکار و پنهان و محدودیتها رو مشخص کردم.
اغلب انسانها منابع پنهان رو نمیبینن و به همون منابعی که به صورت آشکار دسترسی دارن، بسنده میکنن. در این مثال اغلب افراد به این که میتونن بره رو برگردونن توجهی ندارن و به همین دلیل مسئله حل نمیشه!
چطور مسئله رو حل کنیم؟
1- بررسی کنید آیا قبلا یا در حال حاضر بیزینسهایی هستن که این کار رو انجام داده باشن؟
2- طوفان فکری
طوفان فکری میتونه با همکار، دوست یا خانواده باشه. به این شکل که کاغذ بردارید و راجع به اون مسئله هر راه حلی که به ذهنتون رسید یادداشت کنید. اصلا از یادداشت کردن افکارتون نترسید. حتی اگه راه حلتون این بود که لاک پشت پرواز کنه و به اتاق مدیرعامل بیاد!
ظاهرا راه حل مسخرهای هست ولی بعضی از راه حلها با چکش کاری تبدیل به همون حل مسئلهای میشه که ما دنبالش بودیم.
3- الگوبرداری از بیزینسهای دیگر
من هر موقع وارد هتلی میشم، به ذهنم میاد که چقدر خوب سیستم سازی کردن. من چطوری میتونم سیستم سازی کنم؟
یا وقتی سوار هواپیما میشم با خودم فکر میکنم این خلبان چطوری اولین بار تونست پرواز کنه؟ چطوری تونست با خودش کنار بیاد تصمیم بگیره و به تنهایی هدایت هواپیما رو به دست بگیره؟
مسلما با آموزش این اتفاق افتاده. پس منم میتونم به نیروهام آموزش بدم و چه بسا بهتر از من میتونن اون کار رو انجام بدن.
4- کمک گرفتن از پیشروها
من حاضر بودم که 25 درصد از درآمد خودم رو به اداره مالیات بدم ولی موانع زیادی وجود داشت. مثلا بعضی از تأمین کنندهها حاضر نبودن به من فاکتور رسمی بدن یا بعضی از فروشگاهها حاضر نبودن از من فاکتور رسمی قبول کنن!
به دنبال حل این مسئله تحقیق کردم که در صنعت مشابه من مدیران با این مسئله چطوری برخورد کردن؟
با این روش یکی از بزرگترین مسائل 10 سال از بیزینس من حل شد.
5- مشاور
اگر کسب و کار شما در شرایطی هست که مسائل متعددی دارید، از یک مشاور کمک بگیرید. مشاور شما میتواند صاحب بیزینسی باشد که از شما خیلی قویتر است یا حتی افرادی که تخصصشان مشاورهی کسب و کار است.
امیدوارم در کسب و کارتون موفق باشید و از مقاله استفادهی لازم رو کرده باشید.
امیدوارم با کسب وکارتون دنیا رو جای بهتری بکنید و دنیارو از اون چیزی که تحویل گرفتید قشنگتر تحویل بدید. هر کالایی رو تولید نکنید، هر کالایی رو نفروشید، هر مطلبی رو لایک نکنید، هر کامنتی رو در هر پیجی نذارید، هر دروغی رو منتشر نکنید.
تا جایی که میتونید عامل باشید. عاملی که زندگی یک نفر رو بهتر میکنه!
نظر شما چیه؟